
آدمی و قلم؛ نبردی بیپایان
اتاق نوشتن؛ جهان بیمرز اندیشه
دولتآبادی در خلوت خود، جهانی میسازد که در آن گذشته و حال، سیاست و ادبیات، عشق و خشم در هم میآمیزند. «نون نوشتن» دفتر نویسندهای است که نه فقط از خود، که از ملت و زمانهاش مینویسد.
در این اتاق، دیوارها کلماتاند و صداها از اعماق جان میآیند.
شلاق سیاست بر پوست ادبیات
در این نوشتار، نشانههایی از سانسور، بازداشت، حذف و انزوا موج میزند. دولتآبادی با لحنی گاه تلخ، به تأثیر سرکوب بر اندیشهها میپردازد. اما بهرغم این فشارها، قلمش نجیب و روشن میماند.
او درد را به ادبیات بدل میکند، نه به نفرت.
نوشتن، مقاومت بیصدا
اگرچه کلمات زمزمهاند، اما قدرتشان کوه را میلرزاند. دولتآبادی نشان میدهد که حتی وقتی آزادی نیست، میتوان آزاد نوشت. حتی وقتی مخاطب خاموش است، باید نوشت.
او نوشتن را نه ابزار بیان، که سلاح زیستن میبیند.
مروری بر خود، بیخودشیفتگی
نویسنده از خودش میگوید، اما نه برای ستایش یا توجیه. گاهی با خود صادقانه روبهرو میشود، ضعفها و سکوتهایش را نیز روایت میکند. این مواجهه با خویش، لایهای فلسفی به اثر میدهد.
او خود را نه قهرمان، که راوی شک و درنگ نشان میدهد.
ادبیات؛ فراتر از فرم و ژانر
برای دولتآبادی، داستان نوشتن فقط قصهگویی نیست. ادبیات، ابزاری برای فهم جامعه، انسان، و پایداریست. در «نون نوشتن»، ژانر شکسته میشود، زبان گاه رسمی و گاه گفتاریست، اما معنا همیشه زنده است.
اینجا، سبک در خدمت معناست، نه بالعکس.
نوشتن ادامه دارد...
هر سطر این کتاب، گواهیست بر راهی که باید رفت، حتی اگر سنگلاخ باشد. دولتآبادی در پایان، با کلماتش به مخاطب میگوید: «تا وقتی نفس میکشم، خواهم نوشت.»
و این وعده، به خودی خود، بیانیهایست برای ماندگاری.
:: بازدید از این مطلب : 9
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0